شماره ٨: جانا به جان رسيد ز عشق تو کار ما

غزلستان :: انوری ابیوردی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
جانا به جان رسيد ز عشق تو کار ما
دردا که نيستت خبر از روزگار ما
در کار تو ز دست زمانه غمى شدم
اى چون زمانه بد، نظرى کن به کار ما
بر آسمان رسد ز فراق تو هر شبى
فرياد و نالهاى دل زار زار ما
دردا و حسرتا که بجز بار غم نماند
با ما به يادگارى از آن روزگار ما
بوديم بر کنار ز تيمار روزگار
تا داشت روزگار ترا در کنار ما
آن شد که غمگسار غم ما تو بوده اى
امروز نيست جز غم تو غمگسار ما
آرى به اختيار دل انورى نبود
دست قضا ببست در اختيار ما



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید