شماره ٤٥: جانا دلم از خال سياه تو به حاليست

غزلستان :: انوری ابیوردی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
جانا دلم از خال سياه تو به حاليست
کامروز بر آنم که نه دل نقطه خاليست
در آرزوى خواب شب از بهر خيالت
حقا که تنم راست چو در خواب خياليست
بى روز رخ خوب تو دانم خبرت نيست
کاندر غم هجران تو روزيم چو ساليست
هردم به غمى تازه دلم خوى فرا کرد
تا هر نفسى روى ترا تازه جماليست
وامروز غم من چو جمالت به کمالست
يارب چه کنم گر پس ازين نيز کماليست
آن کيست که او را چو کف پاى تو روييست
وان کيست که او را به کف از دست تو ماليست
پيغام دهى هر نفسم کانورى از ماست
من بنده اين مخرقه هر چند محاليست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید