شماره ٧٧: بتى دارم که يک ساعت مرا بى غم بنگذارد

غزلستان :: انوری ابیوردی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بتى دارم که يک ساعت مرا بى غم بنگذارد
غمى کز وى دلم بيند فتوح عمر پندارد
نصيحت گو مرا گويد که برکن دل ز عشق او
نمى داند که عشق او رگى با جان من دارد
دلم چون آبله دارد دگر عشق فدا بر کف
مگر از جان به سير آمد دلم کش باز مى خارد
مرا گويد بيازارم اگر جان در غمم ندهى
چگويى جان بدان ارزد که او از من بيازارد
نتابم روى از او هرگز اگرچه در غم رويش
مرا چرخ کهن هردم بلايى نو به روى آرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید