درد تو صدهزار جان ارزد
گرد تو نور ديدگان ارزد
نه غمت را بها به جان بکنم
که برآنم که بيش از آن ارزد
گرچه بر من يزيد عشق غمت
دل و عقل و تن و روان ارزد
هجر تو بر اميد وصل خوشست
دزد مطبخ جزاى خوان ارزد
از ظريفان به خاصه از چو تويى
قصد جانى هزار جان ارزد
درد از چاکرت دريغ مدار
سگ کوى تو استخوان ارزد
ياد کن بنده را به ياد کنى
دزد دشنام پاسبان ارزد