شماره ١٦١: هيچ دانى که سر صحبت ما دارد يار

غزلستان :: انوری ابیوردی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هيچ دانى که سر صحبت ما دارد يار
سر پيوند چو من باز فرود آرد يار
کاشکى هيچ کسى زو خبرى مى دهدى
تا از اين واقعه خود هيچ خبر دارد يار
تو ببينى که مرا عشوه دهان خنداخند
سالها زار بگرياند و بگذارد يار
يارت ار جو کند خود چکند چون به عتاب
خون بريزد که همى موى نيازارد يار
انورى جان جهان گير و کم انگار دلى
پيش از آن کت به همين روز کم انگارد يار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید