شماره ٢٣٣: تا رخت دل اندر سر زلف تو نهاديم

غزلستان :: انوری ابیوردی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تا رخت دل اندر سر زلف تو نهاديم
بر رخ ز غم عشق تو خونابه گشاديم
در کار تو جان را به جفا نيست گرفتيم
در راه تو رخ را به وفاراست نهاديم
در آرزوى روى تو از دست برفتيم
واندر طلب وصل تو از پاى فتاديم
چون فتنه ديدار تو گشتيم به ناکام
در بندگى روى تو اقرار بداديم
تا بسته بند اجل خويش نگرديم
از بند غم عشق تو آزاد مباديم
نى نى به اجل هم نرهيم از غم عشقت
با عشق تو ميريم که با عشق تو زاديم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید