اى جان من به جان تو کز آرزوى تو
هست آب چشم من همه چون آب جوى تو
اى من غلام آن خم گيسوى مشکبوى
افتاده در دو پاى تو از آرزوى تو
هر شب خيال روى تو آيد به پيش من
تا روز من کند به سياهى چو موى تو
بربند نامه موى به نزديک من فرست
تا جان به جاى نامه فرستم به سوى تو
در کوى تو به بوى تو جان مى دهم چو باد
گر بوى تو به من بدهد خاک کوى تو