شماره ٢٧٠: همچون سر زلف خود شکستى

غزلستان :: انوری ابیوردی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
همچون سر زلف خود شکستى
آن عهد که با رهى ببستى
بد عهد نخوانمت نگارا
هرچند که عهد من شکستى
کس سيرت و خوى تو نداند
من دانم و دل چنان که هستى
از شاخ وفا گلم ندادى
وز خار جفا دلم بخستى
از هجر تو در خمارم امروز
نايافته اى ز وصل هستى
با اين همه ميل من سوى تو
چون رفتن سيل سوى پستى
از جان من اى عزيز چون جان
کوتاه کن اين درازدستى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید