شماره ٣١٤: دوستا گر دوستى گر دشمنى

غزلستان :: انوری ابیوردی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دوستا گر دوستى گر دشمنى
جان شيرين و جهان روشنى
در سر کار تو کردم دين و دل
انده جانست وان در مى زنى
برنيارم سر گرم در سرزنش
ساعتى صد بار در پاى افکنى
تا همى دانى که در کار توام
رغم را پيوسته در خون منى
چند گويى خونت اندر گردنت
بس به سر بيرون مشو گر کردنى
با منت چندين چه بايد کارزار
چون مصاف من ببوسى بشکنى
چون فلک با انورى توسن نگشت
مردمى کن درگذر زين توسنى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید