خوش خيالى را به خوابى ديده ام
حضرت عالى جنابى ديده ام
ديده ام آئينه گيتى نما
آفتابى مه نقابى ديده ام
ديده ام روشن به نور روى اوست
آنچنان روئى در آبى ديده ام
غير او ديگر نيايد در نظر
هرچه ديدم بى حجابى ديده ام
صورت و معنى عالم يافتم
جسم وجان جام و شرابى ديده ام
هفت دريا در نظر آورده ام
از محيطش يک حبابى ديده ام
در خرابات مغان گشتم بسى
سيد مست خرابى ديده ام