شماره ٢٣٤: توبه از زهد و زاهدى کردم
غزلستان ::
شاه نعمتالله ولی ::
غزليات - بخش دوم
توبه از زهد و زاهدى کردم
در خرابات مست مى گردم
مى خمخانه حدوث و قدم
شادى روى عاشقان خوردم
خاطر کس زمن ملول نگشت
ننشسته به دامنى گردم
دردى درد دل همى نوشم
دردمندانه همدم دردم
زن دنيا وآخرت چه کنم
رند مست و مجرد مردم
عاشق صادقم، گواهانم
اشک سرخ است وچهره زردم
بنده سيد خراباتم
هرچه فرمود بنده آن کردم
نظرات نوشته شده