دفتر اول از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
مرد زان گفتن پيشمان شد چنان
کز عوانى ساعت مردن عوان
گفت خصم جان جان چون آمدم
بر سر جان من لگدها چون زدم
چون قضا آيد فرو پوشد بصر
تا نداند عقل ما پا را ز سر
چون قضا بگذشت خود را مي‌خورد
پرده بدريده گريبان مي‌درد
مرد گفت اى زن پيشمان مي‌شوم
گر بدم کافر مسلمان مي‌شوم
من گنه‌کار توم رحمى بکن
بر مکن يکبارگيم از بيخ و بن
کافر پير ار پشيمان مي‌شود
چونک عذر آرد مسلمان مي‌شود
حضرت پر رحمتست و پر کرم
عاشق او هم وجود و هم عدم
کفر و ايمان عاشق آن کبريا
مس و نقره بنده‌ى آن کيميا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید