دفتر دوم از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
صوفيى مي‌گشت در دور افق
تا شبى در خانقاهى شد قنق
يک بهيمه داشت در آخر ببست
او به صدر صفه با ياران نشست
پس مراقب گشت با ياران خويش
دفترى باشد حضور يار پيش
دفتر صوفى سواد حرف نيست
جز دل اسپيد همچون برف نيست
زاد دانشمند آثار قلم
زاد صوفى چيست آثار قدم
همچو صيادى سوى اشکار شد
گام آهو ديد و بر آثار شد
چندگاهش گام آهو در خورست
بعد از آن خود ناف آهو رهبرست
چونک شکر گام کرد و ره بريد
لاجرم زان گام در کامى رسيد
رفتن يک منزلى بر بوى ناف
بهتر از صد منزل گام و طواف
آن دلى کو مطلع مهتابهاست
بهر عارف فتحت ابوابهاست
با تو ديوارست و با ايشان درست
با تو سنگ و با عزيزان گوهرست
آنچ تو در آينه بينى عيان
پير اندر خشت بيند بيش از آن
پير ايشانند کين عالم نبود
جان ايشان بود در درياى جود
پيش ازين تن عمرها بگذاشتند
پيشتر از کشت بر برداشتند
پيشتر از نقش جان پذرفته‌اند
پيشتر از بحر درها سفته‌اند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید