دفتر سیم از کتاب مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
مر على را در مثالى شير خواند
شير مثل او نباشد گرچه راند
از مثال و مثل و فرق آن بران
جانب قصه‌ى دقوقى اى جوان
آنک در فتوى امام خلق بود
گوى تقوى از فرشته مي‌ربود
آنک اندر سير مه را مات کرد
هم ز دين‌دارى او دين رشک خورد
با چنين تقوى و اوراد و قيام
طالب خاصان حق بودى مدام
در سفر معظم مرادش آن بدى
که دمى بر بنده‌ى خاصى زدى
اين همي‌گفتى چو مي‌رفتى براه
کن قرين خاصگانم اى اله
يا رب آنها راکه بشناسد دلم
بنده و بسته‌ميان ومجملم
و آنک نشناسم تو اى يزدان جان
بر من محجوبشان کن مهربان
حضرتش گفتى که اى صدر مهين
اين چه عشقست و چه استسقاست اين
مهر من دارى چه مي‌جويى دگر
چون خدا با تست چون جويى بشر
او بگفتى يا رب اى داناى راز
تو گشودى در دلم راه نياز
درميان بحر اگر بنشسته‌ام
طمع در آب سبو هم بسته‌ام
همچو داودم نود نعجه مراست
طمع در نعجه‌ى حريفم هم بخاست
حرص اندر عشق تو فخرست و جاه
حرص اندر غير تو ننگ و تباه
شهوت و حرص نران بيشى بود
و آن حيزان ننگ و بدکيشى بود
حرص مردان از ره پيشى بود
در مخنث حرص سوى پس رود
آن يکى حرص از کمال مردى است
و آن دگر حرص افتضاح و سردى است
آه سرى هست اينجا بس نهان
که سوى خضرى شود موسى روان
همچو مستسقى کز آبش سير نيست
بر هر آنچ يافتى بالله مه‌ايست
بى نهايت حضرتست اين بارگاه
صدر را بگذار صدر تست راه



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید