دفتر سیم از کتاب مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
اى دريغا که دوا در رنجتان
گشت زهر قهر جان آهنجتان
ظلمت افزود اين چراغ آن چشم را
چون خدا بگماشت پرده‌ى خشم را
چه رئيسى جست خواهيم از شما
که رياستمان فزونست از سما
چه شرف يابد ز کشتى بحر در
خاصه کشتيى ز سرگين گشته پر
اى دريغ آن ديده‌ى کور و کبود
آفتابى اندرو ذره نمود
ز آدمى که بود بى مثل و نديد
ديده ابليس جز طينى نديد
چشم ديوانه بهارش دى نمود
زان طرف جنبيد کو را خانه بود
اى بسا دولت که آيد گاه گاه
پيش بي‌دولت بگردد او ز راه
اى بسا معشوق کايد ناشناخت
پيش بدبختى نداند عشق باخت
اين غلط‌ده ديده را حرمان ماست
وين مقلب قلب را س القضاست
چون بت سنگين شما را قبله شد
لعنت و کورى شما را ظله شد
چون بشايد سنگتان انباز حق
چون نشايد عقل و جان همراز حق
پشه‌ى مرده هما را شد شريک
چون نشايد زنده همراز مليک
يا مگر مرده تراشيده‌ى شماست
پشه‌ى زنده تراشيده‌ى خداست
عاشق خويشيد و صنعت‌کرد خويش
دم ماران را سر مارست کيش
نه در آن دم دولتى و نعمتى
نه در آن سر راحتى و لذتى
گرد سر گردان بود آن دم مار
لايق‌اند و درخورند آن هر دو يار
آنچنان گويد حکيم غزنوى
در الهي‌نامه گر خوش بشنوى
کم فضولى کن تو در حکم قدر
درخور آمد شخص خر با گوش خر
شد مناسب عضوها و ابدانها
شد مناسب وصفها با جانها
وصف هر جانى تناسب باشدش
بى گمان با جان که حق بتراشدش
چون صفت با جان قرين کردست او
پس مناسب دانش همچون چشم و رو
شد مناسب وصفها در خوب و زشت
شد مناسب حرفها که حق نبشت
ديده و دل هست بين اصبعين
چون قلم در دست کاتب اى حسين
اصبع لطفست و قهر و در ميان
کلک دل با قبض و بسطى زين بنان
اى قلم بنگر گر اجلاليستى
که ميان اصبعين کيستى
جمله قصد و جنبشت زين اصبعست
فرق تو بر چار راه مجمعست
اين حروف حالهات از نسخ اوست
عزم و فسخت هم ز عزم و فسخ اوست
جز نياز و جز تضرع راه نيست
زين تقلب هر قلم آگاه نيست
اين قلم داند ولى بر قدر خود
قدر خود پيدا کند در نيک و بد
آنچ در خرگوش و پيل آويختند
تا ازل را با حيل آميختند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید