دفتر سیم از کتاب مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
يا به حال اولينان بنگريد
يا سوى آخر بحزمى در پريد
حزم چه بود در دو تدبير احتياط
از دو آن گيرى که دورست از خباط
آن يکى گويد درين ره هفت روز
نيست آب و هست ريگ پاي‌سوز
آن دگر گويد دروغست اين بران
که بهر شب چشمه‌اى بينى روان
حزم آن باشد که بر گيرى تو آب
تا رهى از ترس و باشى بر صواب
گر بود در راه آب اين را بريز
ور نباشد واى بر مرد ستيز
اى خليفه‌زادگان دادى کنيد
حزم بهر روز ميعادى کنيد
آن عدوى کز پدرتان کين کشيد
سوى زندانش ز عليين کشيد
آن شه شطرنج دل را مات کرد
از بهشتش سخره‌ى آفات کرد
چند جا بندش گرفت اندر نبرد
تا بکشتى در فکندش روي‌زرد
اينچنين کردست با آن پهلوان
سست سستش منگريد اى ديگران
مادر و باباى ما را آن حسود
تاج و پيرايه بچالاکى ربود
کردشان آنجا برهنه و زار و خوار
سالها بگريست آدم زار زار
که ز اشک چشم او روييد نبت
که چرا اندر جريده‌ى لاست ثبت
تو قياسى گير طراريش را
که چنان سرور کند زو ريش را
الحذر اى گل‌پرستان از شرش
تيغ لا حولى زنيد اندر سرش
کو همي‌بيند شما را از کمين
که شما او را نمي‌بينيد هين
دايما صياد ريزد دانه‌ها
دانه پيدا باشد و پنهان دغا
هر کجا دانه بديدى الحذر
تا نبندد دام بر تو بال و پر
زانک مرغى کو بترک دانه کرد
دانه از صحراى بى تزوير خورد
هم بدان قانع شد و از دام جست
هيچ دامى پر و بالش را نبست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید