دفتر سیم از کتاب مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
پس خروسش گفت تن زن غم مخور
که خدا بدهد عوض زينت دگر
اسپ اين خواجه سقط خواهد شدن
روز فردا سير خور کم کن حزن
مر سگان را عيد باشد مرگ اسپ
روزى وافر بود بى جهد و کسپ
اسپ را بفروخت چون بشنيد مرد
پيش سگ شد آن خروسش روي‌زرد
روز ديگر همچنان نان را ربود
آن خروس و سگ برو لب بر گشود
کاى خروس عشوه‌ده چند اين دروغ
ظالمى و کاذبى و بى فروغ
اسپ کش گفتى سقط گردد کجاست
کور اخترگوى و محرومى ز راست
گفت او را آن خروس با خبر
که سقط شد اسپ او جاى دگر
اسپ را بفروخت و جست او از زيان
آن زيان انداخت او بر ديگران
ليک فردا استرش گردد سقط
مر سگان را باشد آن نعمت فقط
زود استر را فروشيد آن حريص
يافت از غم وز زيان آن دم محيص
روز ثالث گفت سگ با آن خروس
اى امير کاذبان با طبل و کوس
گفت او بفروخت استر را شتاب
گفت فردايش غلام آيد مصاب
چون غلام او بميرد نانها
بر سگ و خواهنده ريزند اقربا
اين شنيد و آن غلامش را فروخت
رست از خسران و رخ را بر فروخت
شکرها مي‌کرد و شاديها که من
رستم از سه واقعه اندر زمن
تا زبان مرغ و سگ آموختم
ديده‌ى س القضا را دوختم
روز ديگر آن سگ محروم گفت
کاى خروس ژاژخا کو طاق و جفت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید