دفتر سیم از کتاب مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
تا يکى مهمان در آمد وقت شب
کو شنيده بود آن صيت عجب
از براى آزمون مي‌آزمود
زانک بس مردانه و جان سير بود
گفت کم گيرم سر و اشکمبه‌اى
رفته گير از گنج جان يک حبه‌اى
صورت تن گو برو من کيستم
نقش کم نايد چو من باقيستم
چون نفخت بودم از لطف خدا
نفخ حق باشم ز ناى تن جدا
تا نيفتد بانگ نفخش اين طرف
تا رهد آن گوهر از تنگين صدف
چون تمنوا موت گفت اى صادقين
صادقم جان را برافشانم برين



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید