دفتر سیم از کتاب مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
گفت پيغامبر که معراج مرا
نيست بر معراج يونس اجتبا
آن من بر چرخ و آن او نشيب
زانک قرب حق برونست از حساب
قرب نه بالا نه پستى رفتنست
قرب حق از حبس هستى رستنست
نيست را چه جاى بالا است و زير
نيست را نه زود و نه دورست و دير
کارگاه و گنج حق در نيستيست
غره‌ى هستى چه دانى نيست چيست
حاصل اين اشکست ايشان اى کيا
مي‌نماند هيچ با اشکست ما
آنچنان شادند در ذل و تلف
همچو ما در وقت اقبال و شرف
برگ بي‌برگى همه اقطاع اوست
فقر و خواريش افتخارست و علوست
آن يکى گفت ار چنانست آن نديد
چون بخنديد او که ما را بسته ديد
چونک او مبدل شدست و شاديش
نيست زين زندان و زين آزاديش
پس به قهر دشمنان چون شاد شد
چون ازين فتح و ظفر پر باد شد
شاد شد جانش که بر شيران نر
يافت آسان نصرت و دست و ظفر
پس بدانستيم کو آزاد نيست
جز به دنيا دلخوش و دلشاد نيست
ورنه چون خندد که اهل آن جهان
بر بد و نيک‌اند مشفق مهربان
اين بمنگيدند در زير زبان
آن اسيران با هم اندر بحث آن
تا موکل نشنود بر ما جهد
خود سخن در گوش آن سلطان برد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید