دفتر چهارم هم از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
بود شاهى بود او را بنده‌اى
مرده عقلى بود و شهوت‌زنده‌اى
خرده‌هاى خدمتش بگذاشتى
بد سگاليدى نکو پنداشتى
گفت شاهنشه جرااش کم کنيد
ور بجنگد نامش از خط بر زنيد
عقل او کم بود و حرص او فزون
چون جرا کم ديد شد تند و حرون
عقل بودى گرد خود کردى طواف
تا بديدى جرم خود گشتى معاف
چون خرى پابسته تندد از خرى
هر دو پايش بسته گردد بر سرى
پس بگويد خر که يک بندم بست
خود مدان کان دو ز فعل آن خسست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید