دفتر چهارم هم از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
هر کجا خدا دوزخ کند
اوج را بر مرغ دام و فخ کند
هم ز دندانت برآيد دردها
تا بگويى دوزخست و اژدها
يا کند آب دهانت را عسل
که بگويى که بهشتست و حلل
از بن دندان بروياند شکر
تا بدانى قوت حکم قدر
پس به دندان بي‌گناهان را مگز
فکر کن از ضربت نامحترز
نيل را بر قبطيان حق خون کند
سبطيان را از بلا محصون کند
تا بدانى پيش حق تمييز هست
در ميان هوشيار راه و مست
نيل تمييز از خدا آموختست
که گشاد آن را و اين را سخت بست
لطف او عاقل کند مر نيل را
قهر او ابله کند قابيل را
در جمادات از کرم عقل آفريد
عقل از عاقل به قهر خود بريد
در جماد از لطف عقلى شد پديد
وز نکال از عاقلان دانش رميد
عقل چون باران به امر آنجا بريخت
عقل اين سو خشم حق ديد و گريخت
ابر و خورشيد و مه و نجم بلند
جمله بر ترتيب آيند و روند
هر يکى نايد مگر در وقت خويش
که نه پس ماند ز هنگام و نه پيش
چون نکردى فهم اين را ز انبيا
دانش آوردند در سنگ و عصا
تا جمادات دگر را بى لباس
چون عصا و سنگ دارى از قياس
طاعت سنگ و عصا ظاهر شود
وز جمادات دگر مخبر شود
که ز يزدان آگهيم و طايعيم
ما همه نى اتفاقى ضايعيم
هم‌چو آب نيل دانى وقت غرق
کو ميان هر دو امت کرد فرق
چون زمين دانيش دانا وقت خسف
در حق قارون که قهرش کرد و نسف
چون قمر که امر بشنيد و شتافت
پس دو نيمه گشت بر چرخ و شکافت
چون درخت و سنگ کاندر هر مقام
مصطفى را کرده ظاهرالسلام



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید