دفتر پنجم از کتاب مولانا قدس الله سره

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
اين سخن پايان ندارد آن عرب
ماند از الطاف آن شه در عجب
خواست ديوانه شدن عقلش رميد
دست عقل مصطفى بازش کشيد
گفت اين سو آ بيامد آنچنان
که کسى برخيزد از خواب گران
گفت اين سو آ مکن هين با خود آ
که ازين سو هست با تو کارها
آب بر رو زد در آمد در سخن
کاى شهيد حق شهادت عرضه کن
تا گواهى بدهم و بيرون شوم
سيرم از هستى در آن هامون شوم
ما درين دهليز قاضى قضا
بهر دعوى الستيم و بلى
که بلى گفتيم و آن را ز امتحان
فعل و قول ما شهودست و بيان
از چه در دهليز قاضى اى گواه
حبس باشى ده شهادت از پگاه
زان بخواندندت بدين‌جا تا که تو
آن گواهى بدهى و نارى عتو
از لجاج خويشتن بنشسته‌اى
اندرين تنگى کف و لب بسته‌اى
تا بندهى آن گواهى اى شهيد
تو ازين دهليز کى خواهى رهيد
يک زمان کارست بگزار و بتاز
کار کوته را مکن بر خود دراز
خواه در صد سال خواهى يک زمان
اين امانت واگزار و وا رهان



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید