دفتر پنجم از کتاب مولانا قدس الله سره

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
پس پيمبر گفت بهر اين طريق
باوفاتر از عمل نبود رفيق
گر بود نيکو ابد يارت شود
ور بود بد در لحد مارت شود
اين عمل وين کسب در راه سداد
کى توان کرد اى پدر بي‌اوستاد
دون‌ترين کسبى که در عالم رود
هيچ بي‌ارشاد استادى بود
اولش علمست آنگاهى عمل
تا دهد بر بعد مهلت يا اجل
استعينوا في‌الحرف يا ذا النهى
من کريم صالح من اهلها
اطلب الدر اخى وسط الصدف
واطلب الفن من ارباب الحرف
ان رايتم ناصحين انصفوا
بادروا التعليم لا تستنکفوا
در دباغى گر خلق پوشيد مرد
خواجگى خواجه را آن کم نکرد
وقت دم آهنگر ار پوشيد دلق
احتشام او نشد کم پيش خلق
پس لباس کبر بيرون کن ز تن
ملبس ذل پوش در آموختن
علم آموزى طريقش قولى است
حرفت آموزى طريقش فعلى است
فقر خواهى آن به صحبت قايمست
نه زبانت کار مي‌آيد نه دست
دانش آن را ستاند جان ز جان
نه ز راه دفتر و نه از زبان
در دل سالک اگر هست آن رموز
رمزدانى نيست سالک را هنوز
تا دلش را شرح آن سازد ضيا
پس الم نشرح بفرمايد خدا
که درون سينه شرحت داده‌ايم
شرح اندر سينه‌ات بنهاده‌ايم
تو هنوز از خارج آن را طالبى
محلبى از ديگران چون حالبى
چشمه‌ى شيرست در تو بي‌کنار
تو چرا مي‌شير جويى از تغار
منفذى دارى به بحر اى آبگير
ننگ دار از آب جستن از غدير
که الم نشرح نه شرحت هست باز
چون شدى تو شرح‌جو و کديه‌ساز
در نگر در شرح دل در اندرون
تا نيايد طعنه‌ى لا تبصرون



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید