دفتر پنجم از کتاب مولانا قدس الله سره

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
چاره‌ى آن دل عطاى مبدليست
داد او را قابليت شرط نيست
بلک شرط قابليت داد اوست
داد لب و قابليت هست پوست
اينک موسى را عصا ثعبان شود
هم‌چو خورشيدى کفش رخشان شود
صد هزاران معجزات انبيا
که آن نگنجد در ضمير و عقل ما
نيست از اسباب تصريف خداست
نيستها را قابليت از کجاست
قابلى گر شرط فعل حق بدى
هيچ معدومى به هستى نامدى
سنتى بنهاد و اسباب و طرق
طالبان را زير اين ازرق تتق
بيشتر احوال بر سنت رود
گاه قدرت خارق سنت شود
سنت و عادت نهاده با مزه
باز کرده خرق عادت معجزه
بي‌سبب گر عز به ما موصول نيست
قدرت از عزل سبب معزول نيست
اى گرفتار سبب بيرون مپر
ليک عزل آن مسبب ظن مبر
هر چه خواهد آن مسبب آورد
قدرت مطلق سببها بر درد
ليک اغلب بر سبب راند نفاذ
تا بداند طالبى جستن مراد
چون سبب نبود چه ره جويد مريد
پس سبب در راه مي‌بايد بديد
اين سببها بر نظرها پرده‌هاست
که نه هر ديدار صنعش را سزاست
ديده‌اى بايد سبب سوراخ کن
تا حجب را بر کند از بيخ و بن
تا مسبب بيند اندر لامکان
هرزه داند جهد و اکساب و دکان
از مسبب مي‌رسد هر خير و شر
نيست اسباب و وسايط اى پدر
جز خيالى منعقد بر شاه‌راه
تا بماند دور غفلت چند گاه



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید