دفتر پنجم از کتاب مولانا قدس الله سره

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
بازگردان قصه‌ى عشق اياز
که آن يکى گنجيست مالامال راز
مي‌رود هر روز در حجره‌ى برين
تا ببيند چارقى با پوستين
زانک هستى سخت مستى آورد
عقل از سر شرم از دل مي‌برد
صد هزاران قرن پيشين را همين
مستى هستى بزد ره زين کمين
شد عزرائيلى ازين مستى بليس
که چرا آدم شود بر من رئيس
خواجه‌ام من نيز و خواجه‌زاده‌ام
صد هنر را قابل و آماده‌ام
در هنر من از کسى کم نيستم
تا به خدمت پيش دشمن بيستم
من ز آتش زاده‌ام او از وحل
پيش آتش مر وحل را چه محل
او کجا بود اندر آن دورى که من
صدر عالم بودم و فخر زمن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید