دفتر پنجم از کتاب مولانا قدس الله سره

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
کن ميان مجرمان حکم اى اياز
اى اياز پاک با صد احتراز
گر دو صد بارت بجوشم در عمل
در کف جوشت نيابم يک دغل
ز امتحان شرمنده خلقى بي‌شمار
امتحانها از تو جمله شرمسار
بحر بي‌قعرست تنها علم نيست
کوه و صد کوهست اين خود حلم نيست
گفت من دانم عطاى تست اين
ورنه من آن چارقم و آن پوستين
بهر آن پيغامبر اين را شرح ساخت
هر که خود بشناخت يزدان را شناخت
چارقت نطفه‌ست و خونت پوستين
باقى اى خواجه عطاى اوست اين
بهر آن دادست تا جويى دگر
تو مگو که نيستش جز اين قدر
زان نمايد چند سيب آن باغبان
تا بدانى نخل و دخل بوستان
کف گندم زان دهد خريار را
تا بداند گندم انبار را
نکته‌اى زان شرح گويد اوستاد
تا شناسى علم او را مستزاد
ور بگويى خود همينش بود و بس
دورت اندازد چنانک از ريش خس
اى اياز اکنون بيا و داده ده
داد نادر در جهان بنياد نه
مجرمانت مستحق کشتن‌اند
وز طمع بر عفو و حلمت مي‌تنند
تا که رحمت غالب آيد يا غضب
آب کوثر غالب آيد يا لهب
از پى مردم‌ربايى هر دو هست
شاخ حلم و خشم از عهد الست
بهر اين لفظ الست مستبين
نفى و اثباتست در لفظى قرين
زانک استفهام اثباتيست اين
ليک در وى لفظ ليس شد قرين
ترک کن تا ماند اين تقرير خام
کاسه‌ى خاصان منه بر خوان عام
قهر و لطفى چون صبا و چون وبا
آن يکى آهن‌ربا وين که‌ربا
مي‌کشد حق راستان را تا رشد
قسم باطل باطلان را مي‌کشد
معده حلوايى بود حلوا کشد
معده صفرايى بود سرکا کشد
فرش سوزان سردى از جالس برد
فرش افسرده حرارت را خورد
دوست بينى از تو رحمت مي‌جهد
خصم بينى از تو سطوت مي‌جهد
اى اياز اين کار را زوتر گزار
زانک نوعى انتقامست انتظار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید