دفتر پنجم از کتاب مولانا قدس الله سره

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
آن يکى در خانه‌اى در مي‌گريخت
زرد رو و لب کبود و رنگ ريخت
صاحب خانه بگفتش خير هست
که همى لرزد ترا چون پير دست
واقعه چونست چون بگريختى
رنگ رخساره چنين چون ريختى
گفت بهر سخره‌ى شاه حرون
خر همي‌گيرند امروز از برون
گفت مي‌گيرند کو خر جان عم
چون نه‌اى خر رو ترا زين چيست غم
گفت بس جدند و گرم اندر گرفت
گر خرم گيرند هم نبود شگفت
بهر خرگيرى بر آوردند دست
جدجد تمييز هم برخاستست
چونک بي‌تمييزيان‌مان سرورند
صاحب خر را به جاى خر برند
نيست شاه شهر ما بيهوده گير
هست تمييزش سميعست و بصير
آدمى باش و ز خرگيران مترس
خر نه‌اى اى عيسى دوران مترس
چرخ چارم هم ز نور تو پرست
حاش لله که مقامت آخرست
تو ز چرخ و اختران هم برترى
گرچه بهر مصلحت در آخرى
مير آخر ديگر و خر ديگرست
نه هر آنک اندر آخر شد خرست
چه در افتاديم در دنبال خر
از گلستان گوى و از گلهاى تر
از انار و از ترنج و شاخ سيب
وز شراب و شاهدان بي‌حساب
يا از آن دريا که موجش گوهرست
گوهرش گوينده و بيناورست
يا از آن مرغان که گل‌چين مي‌کنند
بيضه‌ها زرين و سيمين مي‌کنند
يا از آن بازان که کبکان پرورند
هم نگون اشکم هم استان مي‌پرند
نردبانهاييست پنهان در جهان
پايه پايه تا عنان آسمان
هر گره را نردبانى ديگرست
هر روش را آسمانى ديگرست
هر يکى از حال ديگر بي‌خبر
ملک با پهنا و بي‌پايان و سر
اين در آن حيران که او از چيست خوش
وآن درين خيره که حيرت چيستش
صحن ارض الله واسع آمده
هر درختى از زمينى سر زده
بر درختان شکر گويان برگ و شاخ
که زهى ملک و زهى عرصه‌ى فراخ
بلبلان گرد شکوفه‌ى پر گره
که از آنچ مي‌خورى ما را بده
اين سخن پايان ندارد کن رجوع
سوى آن روباه و شير و سقم و جوع



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید