شماره ١٥٠: دو ديده بر سر راه اميد ميدارم

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دو ديده بر سر راه اميد ميدارم
که کى بود که رسد قاصدى ز دلدارم
کراست زهره که آرد ز يار من خبرى
و يا ز من ببرد خدمتى سوى يارم
چگونه نامه نويسم بخدمت تو که من
ز بيم مدعيان دم زدن نمى آرم
ز خون ديده شود روى زرد من گلگون
شب فراق چو از روز وصل ياد آرم
اگر کشند مرا دشمنان بجور و جفا
من آن نيم که دل از مهر دوست بردارم
چه کردم اى صنم بيوفا چه ديدستى
ز من که رفتى و ماندى بزارى زارم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید