شماره ٦: بيم است که سودايت ديوانه کند ما را

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
بيم است که سودايت ديوانه کند ما را
در شهر به بدنامى افسانه کند ما را
بهر تو ز عقل و دين بيگانه شدم آرى
ترسم که غمت از جان بيگانه کند ما را
در هجر چنان گشتم ناچيز که گر خواهد
زلفت به سر يک مو در شانه کند ما را
زان سلسله گيسو منشور نجاتم ده
زان پيش که زنجيرت ديوانه کند ما را
زينگونه ضعيف ار من در زلف تو آويزم
مشاطه به جاى مو در شانه کند ما را
من مى زده دوشم شايد که خيال تو
امروز به يک ساغر مستانه کند ما را
چون شمع بتان گشتى پيش آى که تا خسرو
بر آتش روى تو پروانه کند ما را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید