شماره ٣٨: نوشين لبى که لعلش نو کرد جام جم را

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
نوشين لبى که لعلش نو کرد جام جم را
هست از پيش خرابى درويش و محتشم را
من خاک پاى مستى کانجا که ريخت جرعه
لغزيد پاى رندان صد صاحب کرم را
گر در شراب عشقم از تيغ مى زنى حد
اى مست محتسب کش، حديست اين ستم را
گفتى که غم همى خور، من خود خورم و ليکن
اى گنج شادماني، اندازه ايست غم را
صوفى که لقمه جويد مشنو حديث عشقش
کز دل نصيب نبود درمانده شکم را
از حاجى بيابان پرسيد ذوق زمزم
چه آگهى زکعبه پرنده حرم را
هست آرزوى جانان کز خلق رو بتابم
من اختيار کردم خلوتگه عدم را
چون کشتى است بارى ور هست بيش ور کم
تسليم کرد خسرو، بگذار بيش و کم را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید