شماره ٦٨: پرده عاشقان درد پرده کند چو روى را

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
پرده عاشقان درد پرده کند چو روى را
هر طرفى دلى فتد شانه کند چو موى را
دل که ز خلق مى برد نيست براى مردمى
طعمه فراخ مى کند بهر سگان کوى را
وه که ندارى آگهى از دل بى قرار ما
چند به باد بر دهى طره مشکبوى را
بر سر پاى بود جان ناز و کرشمه هاى تو
داد بهانه ها بسى جان بهانه جوى را
روى به ما کن و مکن ديده ما و خاک در
سجده رواست هر طرف قبله چار سوى را
گر چه غبار عاشقان مى ننشيند از درت
دور مکن بدين گنه جان بهانه جوى را
هر چه که بيش بينمت تيره تر است روز من
منت آينه منه بخت سياه روى را
قصه ما مگر کنون آب دو ديده گويدت
زانکه ببست حيرتت حقه گفت و گوى را
دارم اميد خنده اي، بو که بگنجدم سخن
تنگ مگير بيش از اين پسته تنگ خوى را
خسرو اگر غمت خورد ناله بس است خدمتش
واجب چاوشان دهند از پى هاى و هوى را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید