شماره ١٢٥: امشب شب من نور ز مهتاب دگر داشت

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
امشب شب من نور ز مهتاب دگر داشت
وز گريه شادى جگرم آب دگر داشت
دل هيچ به شيرينى جان ميل نمى کرد
مسکين سر آرايش جلاب دگر داشت
هنگام سحر خلق به محراب و دل من
ز ابروى بتى روى به محراب دگر داشت
قربان شوم و چون نشوم، واى که آن چشم
بر جان من از هر مژه قصاب دگر داشت
نالند به مهتاب سگان وين سگ شبگرد
فرياد که فرياد زمهتاب دگر داشت
گشتم به نظر مست و نخفتم ته پايش
جان از سکرات اجلم خواب دگر داشت
جان مژه ذوق ابدى داد به دل، زانک
هر غمزه او ناوک پرتاب دگر داشت
زد صد گره سخت به دل بستگى من
زلفش که به هر موشکن و تاب دگر داشت
نى داشت خبر از خود و نى از مى و مجلس
خسرو که خرابى ز مى ناب دگر داشت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید