شماره ١٦٠: مرا در سر هواى نازنينى ست

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
مرا در سر هواى نازنينى ست
کز او تاراج شد هر جا که دينى ست
نخواهد رفت مهرش از دل من
اگر چه با منش هر لحظه کينى ست
پريشان حالت است از ياد زلفش
به گيتى هر کجا خلوت نشينى ست
هجوم جان مشتاقان بر آن لب
چو غوغاى مگس بر انگبينى ست
تنم چون خاک شد، رنجه مکن پاى
ترا هم زير پا آخر زمينى ست
بهار من تويي، زانم چه سود است
که در عالم گلى يا ياسمينى ست
دل از پيشت سلامت چون توان برد
که در هر گوشه چشمت کمينى ست
مجو آخر تو هشيارى ز خسرو
که عشق و عقل را ديرينه کينى ست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید