شماره ١٦٩: درياب که جان خراب گشته ست

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
درياب که جان خراب گشته ست
دل ز آتش غم کباب گشته ست
خون جگر آب شد ز عشقت
زهره نه که گويم آب گشته ست
پيش که گشايم اين که زلفت
در گردن من طناب گشته ست
يک ره به من خراب کن گشت
دل بين که چسان خراب گشته ست
دانم که ز مهر عارض تست
اشکم که چو لعل ناب گشته ست
زلف تو سيه چراست ماناک
بسيار در آفتاب گشته ست
در کشتن خسرو آرزويت
بشتاب که بس شتاب گشته ست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید