شماره ٢٢٠: ترک من دى به رهى مست و خرامان بگذشت

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
ترک من دى به رهى مست و خرامان بگذشت
حال چندين دل آسوده ز سامان بگذشت
خلق دريافت به بويش که همو مى گذرد
کرد غمازى خود، گر چه که پنهان بگذشت
ديدم آن روى چو خورشيد و زدم عطر که تا
نرود او و شنيد و خوش و خندان بگذشت
شب ز خونابه دل خاک درش مى شستم
کامد اندر دل من ناگه و گريان بگذشت
دى همى گفت که جامه هدر از ديدن من
گريه افتاد به دامان و گريبان بگذشت
زيستن خواستمى از پى رويش زين پيش
دير زى تو که کنون کار من آسان بگذشت
چند گويى که کنون با تو سخن خواهم گفت
چه کنى مرهم ريشى که ز درمان بگذشت
خسرو از گفته پشيمانست که حال دل گفت
که غمى در دلش آمد که پشيمان بگذشت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید