شماره ٢٥٤: يار بى موجب دل از ما برگرفت

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
يار بى موجب دل از ما برگرفت
يار ديگر کرد و کار از سر گرفت
دل ز هجرش برگ درد و غم بساخت
جان ز شوقش ترک خواب و خور گرفت
آنچه کرد، آخر مسلمانى نماند
اين چه شد، يا رب، جهان کافر گرفت
بد همى گفتند و مى نشيند هيچ
عاقبت گفت بدانش در گرفت
دل غبار سوز خود بيرون فگند
عالمى در خون و خاکستر گرفت
پاک مى کردم سرشک، آهم بجست
آتش اندر آستين تر گرفت
لعل او در دلبرى استاد بود
خط دکان زاستاد بالاتر گرفت
مردمان گويند، دل بر گير ازو
روي، اگر اينست، نتوان برگرفت
جان خسرو از پى اين اين روز راست
کو به خون عاشقان خنجر گرفت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید