شماره ٣٤٧: شوق توام باز گريبان گرفت

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
شوق توام باز گريبان گرفت
اشک دوان آمد و دامان گرفت
سهل بود ترک دو عالم، ولى
ترک رخ و زلف تو نتوان گرفت
جان مني، بى تو نفس چون زنم
زانکه مرا بى تو دل از جان گرفت
هر که چنين فرصتى از دست داد
بس سر انگشت به دندان گرفت
عارض او تا بدر آورد خط
خرده بسى بر مه تابان گرفت
خال تو بر لعل لبت دست يافت
مورچه اى ملک سليمان گرفت
دل طلب کعبه روى تو کرد
حلقه آن زلف پريشان گرفت
ما و مى و طرف گلستان و يار
باد صبا طرف گلستان گرفت
بى مه رخسار و شب زلف او
خاطرم از شمع شبستان گرفت
خسرو بيدل ز دو عالم برست
وز دو جهان دامن جانان گرفت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید