شماره ٤٣٩: خوشم کردى به دشنامى توقع بيش مى باشد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
خوشم کردى به دشنامى توقع بيش مى باشد
بحق آنکه در ذکرت زبانم ريش مى باشد
به بازى گوئيم گه گه که سويم باز کن چشمى
کسى را اين بگو کش ديده وقتى پيش مى باشد
ندانم تا چسان بيرون روى از جان مشتاقان
که هر چت پيش مى بينم تمنا بيش مى باشد
گه از لب شربتى ندهي، به کشتن همى نمى ارزم
چرا در کارهات آخر چنين فرويش مى باشد؟
مرا گويند بر جا دار دل، تا کى پريشانى
کجا اين دل که من دارم بجاى خويش مى باشد؟
برو، اى جان ناخشنود، کاينها نيست جا اکنون
که بدخو پادشاهى در دل درويش مى باشد
برهمن را بت اندر خانه باشد، من بتر زويم
که بت پوشيده در جان من بدکيش مى باشد
کجا آن بخت دارد کارزويش در کنار آيد؟
گدايى کو شبى تا روز کج انديش مى باشد
ز غيرت سوختم، اى جان، مزن بر ديگران غمزه
که خسرو را هميشه در جگر اين ريش مى باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید