گفتم که ترا آخر دل خانه نمى يابد
گفتا که پى گنجم ويرانه نمى يابد
گفتم که بسوزم جان بر آتش روى تو
گفتا که چراغم را پروانه نمى يابد
گفتم که به چشمم شين، يک گوشه دگر مردم
گفتا من تنها را هم خانه نمى يابد
گفتم که شوم محرم در مجلس خاص تو
گفتا که حريف ما ديوانه نمى يابد
گفتم که به دام غم هر لحظه مرا مفگن
گفتا که چنين مرغى بى دانه نمى يابد
گفتم که ز عشقم ده پروانه آزادى
گفتا خط عارض بس، پروانه نمى يابد
گفتم که بود مونس در هجر تو خسرو را
گفتا که خيال ما بيگانه نمى يابد