شماره ٧٢٤: خرم آن لحظه که مشتاق به يارى نرسد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
خرم آن لحظه که مشتاق به يارى نرسد
آرزومند نگارى به نگارى رسد
ديده بر روى چو گل بنهد و نبود خبرش
گر چه بر ديده ز نوک مژه خارى برسد
گر چه در ديده کشد هيچ غبارش نبود
هر کجا از قدم دوست غبارى برسد
لذت وصل نداند مگر آن سوخته اى
که پس از دورى بسيار به يارى برسد
قيمت گل بشناسد، مگر آن مرغ اسير
که خزان ديده بود پس به بهارى مى رسد
اى خوش آن پاسخ تلخى که دهد از صبرم
که خمارى شکن ار بعد خمارى برسد
خسروا، يار تو، گر مى نرسد، يارى کن
بهر تسکين دل خويش که آرى برسد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید