شماره ٢٥: زسوز عشق داغى بر دل افگار مى بايد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
زسوز عشق داغى بر دل افگار مى بايد
چراغى بر سر بالين اين بيمار مى بايد
زلعل آبدار او تمنايى که من دارم
مرا در دست صد انگشتر زنهار مى بايد
پريشان دارد از صد رهگذر تسبيح، احوالم
مرا شيرازه اى از رشته زنار مى بايد
به زهر چشم تنها پاس نتوان داشت خوبى را
گل بى خار را شبنم دل بيدار مى بايد
زليخا دامن اميد را بيهوده نگشايد
عبير پيرهن را چشم چون دستار مى بايد
زچشم مست دارد عذرخواهى گر ننوشد مى
همين سابقى ميان ميکشان هشيار مى بايد
چه سود از کارفرمايان ظاهر بى دماغان را؟
که در دل کارفرمايى زذوق کار مى بايد
متاع يوسفى حيف است باشد فرش در زندان
تکلف برطرف، ديوانه در بازار مى بايد
به از اشک ندامت نيست صائب هيچ تسبيحى
ترا گر سبحه اى از بهر استغفار مى بايد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید