شماره ٧٣: گر چنين خون دل ازان طره مشکين گردد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
گر چنين خون دل ازان طره مشکين گردد
شانه را دست در آن زلف نگارين گردد
کار عشاق کند صورتى آخر پيدا
تيشه کوهکن آيينه شيرين گردد
حسن بى شرم کند اهل هوس را گستاخ
خنده گل سبب جرأت گلچين گردد
سخن عشق کند در دل افسرده اثر
مرده در گور اگر زنده به تلقين گردد
حرص دنيا شود افزون ز کهنساليها
خار هر چند شود خشک شلايين گردد
عمر غفلت زدگان زود به انجام رسد
که سبکسير شود سيل چو سنگين گردد
رنگى از گلشن در بسته ندارد گلچين
هر که خاموش شد ايمن ز سخن چين گردد
نه چنان کشتى بيتابى من دريايى است
که وصال تو مرا لنگر تسکين گردد
صلح با ذره ز خورشيد جهانتاب کند
هرکه قانع به زر از چهره زرين گردد
طايرى را که ز دام تو رهايى جويد
نقش بر بال و پرش چنگل شاهين گردد
با خودى ره نتوان برد به يزدان صائب
هر که پوشد نظر از خويش خدابين گردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید