شماره ٨٦: صبر در عشق ز دلها سفرى مى گردد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
صبر در عشق ز دلها سفرى مى گردد
کوه در راه طلب کبک درى مى گردد
پرتو عاريتى نعل در آتش دارد
دولت ماه به يک شب سپرى مى گردد
مى و مطرب نبود زنده دلان را در کار
خنده بر غنچه نسيم سحرى مى گردد
از نظرها ز خط سبز شود پنهان حسن
آدميزاد درين شيشه پرى مى گردد
غوطه در خون زند آن کس که کند غمازى
صبح خونين جگر از پرده درى مى گردد
همچو آيينه که در شارع عام آويزند
عمر من صرف پريشان نظرى مى گردد
سيل را پل نتواند ز سفر مانع شد
قامت هر که شود خم، سپرى مى گردد
شد ز بى حاصليم قامت چون تير، کمان
شاخ هر چند خم از پر ثمرى مى گردد
عشق گرديد هوس در دل سودا زده ام
ديو در شيشه عشاق پرى مى گردد
هر کجا کار به افتادگى از پيش رود
بال و پر باعث بى بال و پرى مى گردد
مى شود نقص بصيرت سبب وسعت رزق
تنگ اين دايره از ديده ورى مى گردد
صائب آرام دل من به جناح سفرست
تا که ديگر ز عزيزان سفرى مى گردد؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید