شماره ١٠٩: بحر هر چند به بر همچو حبابم دارد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
بحر هر چند به بر همچو حبابم دارد
شوق سرگشته تر از موج سرابم دارد
مى شود کوتهى راه ز تعجيل دراز
دور ازان کعبه مقصود شتابم دارد
من همان نقش سراپرده خوابم، هرچند
پيرى از قامت خم پا به رکابم دارد
چون به افسانه توانم ز سر خود وا کرد؟
غفلتى را که کمند از رگ خوابم دارد
مى شود چون تهى از باده، به سر مى غلطم
همچو غم بر سر پا زور شرابم دارد
نيست افسوس به جانبازى پروانه مرا
گريه ساخته شمع کبابم دارد
تخم در سينه کهسار پريشان شده ام
سبز گردون مگر از اشک سحابم دارد
منم آن باده پرزور که ميناى فلک
چاکها در جگر از زور شرابم دارد
باده دولت اين نشأه بود پا به رکاب
مستى ساخته خلق خلق کبابم دارد
صائب اين باکه توان گفت از پرکارى
تلخکام آن لب لعل از شکرابم دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید