شماره ١٣٣: جان کس از ديدن آن سيب زنخدان نبرد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
جان کس از ديدن آن سيب زنخدان نبرد
اين ترنجى است که بر هر که خورد جان نبرد
هوس از حسن شود کامروا بيش از عشق
جيب و دامان تهى طفل ز بستان نبرد
نوبر گوى سعادت نکند چوگانش
هر که چون غنچه سر خود به گريبان نبرد
بى نيازى در جنت به رخش باز کند
مور اگر حاجت خود را به سليمان نبرد
دارد انجامى اگر راه طلب، سوختن است
غير پروانه کس اين راه به پايان نبرد
تا ابد خوارى غربت نکشد در يتيم
دل نه طفلى است که عشقش به دبستان نبرد
تلخى باده کم از پنبه مينا نشود
بالش نرم ز سر خواب پريشان نبرد
غير مورى که به لب مهر قناعت دارد
دهن تلخ کسى از شکرستان نبرد
با لب بسته بسازيد اگر اهل دليد
که سر از بزم برون پسته خندان نبرد
کى به جانهاى گرفتار دلش خواهد سوخت؟
يوسف مصر اگر زحمت زندان نبرد
ترک سر گوى که در معرکه جانبازان
تا کسى سر ندهد گوى ز ميدان نبرد
زان سيه مى کند از آه جهان را عاشق
که کسى راه به سر منزل جانان نبرد
قسمت صائب از آن چهره همين حيرانى است
شبنم از باغ بجز ديده حيران نبرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید