شماره ١٣٥: زخم عشاق محال است ز خنجر گذرد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
زخم عشاق محال است ز خنجر گذرد
چه خيال است که مخمور ز ساغر گذرد؟
زاهد خشک ز سرچشمه زمزم نگذشت
مست چون از مى چون خون کبوتر گذرد؟
چرخ پر کوکبه سد ره عاشق نشود
اين سپندى است که چون برق ز مجمر گذرد
عبث آيينه زره پوش ز جوهر شده است
تير مژگان تو از سد سکندر گذرد
نافه را کاکل مشکين تو در هم پيچيد
تا چه از نکهت زلف تو به عنبر گذرد
خضر دست هوسى مى کند از دور بلند
صائب آن نيست ز سرچشمه ساغر گذرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید