شماره ٢٠١: هر که زشت است همان زشت به عقبى خيزد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
هر که زشت است همان زشت به عقبى خيزد
کور از خواب محال است که بينا خيزد
خازن مرگ مبدل نکند گوهر را
جاهل از خواب محال است که دانا خيزد
ننگ همت بود از هيچ فشاندن دامن
سهل زهدى است که کس از سر دنيا خيزد
حاصلش ماندگى و آبله پا باشد
هر که بى جاذبه آن طرف از جا خيزد
روى در قبله عشق است همه عالم را
منزلش بحر بود سيل ز هرجا خيزد
رحمت از چهره دل گرد گنه پاک کند
تيرگى از دل سيلاب به دريا خيزد
هر نسيمى که به گرد سر يوسف گردد
آه بيطاقتى از جان زليخا خيزد
گر چنين دست برآرند بزرگان به طمع
ابر چون پنبه افشرده ز دريا خيزد
شمع بينش شود از خاک شهيدان روشن
نرگس از تربت اين طايفه بينا خيزد
گر به بالين من خسته دل آيد صائب
رنگ اعجاز ز سيماى مسيحا خيزد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید