شماره ٢٥٥: هرکه را چشم بر آن گوشه ابرو باشد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
هرکه را چشم بر آن گوشه ابرو باشد
دلش آويخته پيوسته به يک مو باشد
نکشد دل به تماشاى خيابان بهشت
هرکه را در نظر آن قامت دلجو باشد
خط آن پشت لب از چهره خوشاينده ترست
سبزه را جلوه ديگر به لب جو باشد
صحبت قال شمارند خيال انديشان
خلوتى را که در او چشم سخنگو باشد
باطن ما بود از ظاهر ما روشنتر
پشت آيينه ما صافتر از رو باشد
سنگ و زر در نظر عارف آگاه يکى است
صدف گوهر انصاف ترازو باشد
مى پرد ديده به جوى دگرانش چو حباب
روزى هر که نه از قوت بازو باشد
نيست پوشيده بر او صورت احوال جهان
هرکه را جام جم آيينه زانو باشد
نتوان گوهر ناياب به غواصى يافت
جاى رحم است بر آن کس که خداجو باشد
هرکه بى جاذبه آن طرف از جا خيزد
حاصلش آبله پا ز تکاپو باشد
بلبلان خود سر و گلها همه بى شرم شوند
گلستانى که در او يک گل خودرو باشد
نيست موقوف سبب، سوز دل ما صائب
لاله داغ درين غمکده خودرو باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید