شماره ٣٢٣: ساده لوحان که مى از خم به مدارا نوشند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
ساده لوحان که مى از خم به مدارا نوشند
از بخيلى به قلم آب ز دريا نوشند
پيش ما تشنه لبان چند مکيدن لب خود؟
خون دل به ز شرابى است که تنها نوشند
نشأه در حوصله شهر شود زندانى
باده آن است که در دامن صحرا نوشند
به سفالين قدح خاک کجا پردازند؟
ميکشانى که مى از عالم بالا نوشند
گر فتد کاسه خونى به کف سوختگان
لاله سان سر بهم آورده به يک جا نوشند
ما همان مست جنونيم که دنباله روان
جام سرشار ز نقش قدم ما نوشند
عوض آب خضر، نقد دل مخموران
آب سردى است که در پرده شبها نوشند
صائب آن درد نصيبم که شود خون جگر
هر شرابى که به ياد من شيدا نوشند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید