شماره ٣٢٨: خط شبرنگ چه با آن رخ پرنور کند؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
خط شبرنگ چه با آن رخ پرنور کند؟
برق را ابر محال است که مستور کند
پيش آن کان ملاحت دهن خوبان چيست؟
در نمکزار، نمکدان چه قدر شور کند؟
ادب عشق مرا در حرم وصل گداخت
وقت آن خوش که تماشاى تو از دور کند
پرده صبح نقاب رخ خورشيد نشد
چون نهان داغ مرا مرهم کافور کند؟
دل پرخون چه پر و بال گشايد در جسم؟
دانه چون نشو و نما در دهن مور کند؟
چشم خورشيد ز نظاره او آب آورد
نگه خيره چه با آن رخ پر نور کند؟
مى کند گريه مستانه مرا با دل تنگ
آنچه با شيشه نازک مى پرزور کند
به لب خشک مکن عيب من تشنه جگر
کاين سفالى است که خون در دل فغفور کند
خانه را با سپر موم کند زآتش حفظ
هرکه شيرين دهن خلق چو زنبور کند
نتوانست کند نکهت خود را گل جمع
دل صد چاک چسان را ز تو مستور کند؟
از وصال تو نصيبش جگر پرخون بود
تا فراق تو چه با صائب مهجور کند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید